جدول جو
جدول جو

معنی طرح بندی - جستجوی لغت در جدول جو

طرح بندی
نقشه کشی
تصویری از طرح بندی
تصویر طرح بندی
فرهنگ فارسی عمید
طرح بندی
(طَ بَ)
نقشه کشی. نظم و ترتیب دادن خیابانها: طرح بندی خیابان اول در هندوستان نمودار شد والا در هندوستان پیش از این طرح بندی خیابان نبود. (تاریخ شاهی ص 120)
لغت نامه دهخدا
طرح بندی
نقشه کشی، برداشتن گرده چیزی، تنظیم و ترتیب خیابانها
تصویری از طرح بندی
تصویر طرح بندی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرم بندی
تصویر فرم بندی
شغل و عمل فرم بند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرخ بندی
تصویر نرخ بندی
نرخ چیزهایی را معین کردن، نرخ بستن، تعیین نرخ کردن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ بَ)
بستن رگ نشترخورده به وسیلۀ دستمال و پارچه و امثال آنها
لغت نامه دهخدا
(نِ بَ)
تعیین قیمت و قیمت رایج. (ناظم الاطباء). نرخ بستن.
- نرخ بندی کردن، تعیین قیمت کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ)
مؤلف آنندراج از خیرالمدققین آرد: گرگ بندی آن است که چون آدمی در میان هفت گرگ واقع شود بنوعی احاطه اش میکنند که هرچند دلاور هم باشد از دست آنها رهایی نمیتواند یافت چه هرگاه متوجه بدفع یکی میشود آن بقیه بر او بتازند، چون بدیگری از آنها رونهد تتمه بر او مسلط شوند تا آنکه او را هلاک گردانند و در عرف هند این را ساتاردهن گویند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ بَ)
کردبندی. تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتهای تقریباً مساوی. (از فرهنگ فارسی معین). تقسیمات زمین زراعی و باغچه به قطعات مستطیل شکل محدود به مرزهای برآمده از خاک. و رجوع به کرت شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نقشی که بصورت طاق در دیواره ای سازند، برای خوشنمائی:
به هر روزنی قبله یکسو شده
همه طاق بندی ابرو شده.
زلالی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَرْ رَ /رِ بَ)
شغل و عمل بره بند:
بسی سال طبل لوندی زدی
صلا از پی بره بندی زدی.
؟ (از آنندراج ذیل بره بند).
و رجوع به بره بند شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرو بندی
تصویر گرو بندی
شرط بندی رهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرت بندی
تصویر کرت بندی
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمتها تقریبا متساوی
فرهنگ لغت هوشیار
بستن فرمها و جدول کشی در روی کاغذ که بطور افقی و عمودی کشیده شود. وسایل عمده فرم بندی خط برنج و بابوشکه و گواد راد می باشد، طرز کار فرمبندی عینا مانند حروفچینی است منتهی در فرم بندی عوض حروف از خط برنج استفاده می کنند (در فرم بندی حروف هم به کار می رود ولی بسیار کم)
فرهنگ لغت هوشیار
تاک بندی گونه ای تاک زدن آرایشی بر دیوارها ساختن طاق، نقشی که به صورت طاق در دیواره ای سازند برای خوشنمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرط بندی
تصویر شرط بندی
بسته کردن (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خره بندی
تصویر خره بندی
تعیین خره تعیین گردش یا مدار آب (آبیاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرت بندی
تصویر کرت بندی
((کَ. بَ))
تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمت های تقریباً مساوی
فرهنگ فارسی معین
کاری که سرسری انجام گرفته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
بستن کودک به گهواره
فرهنگ گویش مازندرانی
کرت بندی در شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی
سرگرمی، شالی که به سر بندند، علف و یا شاخه ی نازک و بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
ترکه ی توت یا ساقه ی انگور و که برای بستن یک پشته ی هیزم به
فرهنگ گویش مازندرانی